عکس فیلم موزیک کلیپ طنز دوربین مخفی آهنگ

عکس فیلم موزیک کلیپ طنز دوربین مخفی آهنگ

عکس فیلم موزیک کلیپ طنز دوربین مخفی آهنگ

عکس فیلم موزیک کلیپ طنز دوربین مخفی آهنگ

سریال رستگاران با حضور پوریا پورسرخ و لیندا کیانی + عکس

شرح مختصر :
این مجموعه زندگی دختری بنام خجسته را روایت می کند که در پی ناپدید شدن شوهرش احمدرضا روانه تهران شده تا خبری از او به دست آورد.

 

بازیگران : حشمت آرمیده , لیندا کیانی , ملیحه نیکجومند , شهرام عبدلی ,  صبا کمالی , عباس غزالی , شهربانو موسوی , زهره صفوی , روناک یونسی , اسماعیل سلطانیان , پوریا پورسرخ  , عباس امیری , محمد حسین عمرانی , آتیلا پسیانی

 خانه ویلایی واقع در خیابان دزاشیب، شلوغ است و پرهیاهو. هنوز کارگردان نیامده، برنامه‌ریز پشت یک میز نشسته و دارد کارش را انجام می دهد. لیندا کیانی زیردست گریمور است، آن‌طرف‌تر صبا کمالی در حال صبحانه خوردن. گوشه یک اتاق بزرگ می‌نشینم؛ اتاقی که هر 4 دیوارش پر است از عکس علاقه‌مندان بازیگری که هر کدام برای جلب توجه بیشتر، با یک ژست منحصر به فرد عکس گرفته‌اند؛ یکی‌ دستش را زیر چانه‌اش گذاشته و آن یکی دستش را از پشت سرش رد کرده روی چشمانش گرفته، یکی کراوات زده به طرز وحشتناکی اخم کرده و یکی هم به تقلید از خواننده‌های غربی….

افشین سنگ‌چاپ بشدت سرش شلوغ است، اصلا معلوم است که امروز مثل هیچ روز دیگر فیلمبرداری نیست. با این حال خوب حواسش جمع رفت و آمدهاست. همان طور که بقیه با هم بحث می‌کنند که این کیه اونجا نشسته، خودم را به سنگ‌چاپ معرفی می‌کنم و او توضیح می‌دهد امروز استثنائا قرار است گروه 2 دسته شوند؛ یک اکیپ با هدایت او نماهای خارجی را بگیرند و گروه دیگر با سیروس مقدم، صحنه‌های داخلی را. با عجله از ساختمان بیرون می‌رود و من که تا نیمه راه دنبالش هستم، نگاهم به سمت چپم می‌افتد. لیندا کیانی هنوز در حال گریم شدن است و صبا کمالی، کمی آن‌طرف‌تر در حال صبحانه خوردن. ساعتم را نگاه می‌کنم؛ چند دقیقه‌ای از 11 گذشته و هنوز سیروس مقدم نیامده.

سکوت دوباره
کارگردان که از راه می‌رسد، خیلی گرم و صمیمی با همه خوش و بش می‌کند. بچه‌های صحنه اتاق را آماده کرده‌اند. دوربین و بازیگران آماده‌اند. مقدم پشت مانیتورش می‌نشیند، البته بعد از این که بازی‌ها را برای کیانی و آناهیتا افشار توضیح می‌دهد.

گویا قرار است یک سکانس از بازی دونفره اینها باشد در یک اتاق با نورپردازی‌های خاص کارهای مقدم. بعد از 3 دور تمرین قرار است ضبط شروع شود. صدابردار بلند می‌گوید «سکوت»! و صدای دستیار کارگردان از اتاق می‌آید که «سه، دو، یک… حرکت»! مقدم با هدفون بزرگی که روی گوشش گذاشته، به همراه صدابردار با دقت به نحوه ادای دیالوگ‌ها توجه می‌کند؛ اما من که بدون این گوشی‌ها، پشت مانیتور ایستاده‌ام، نمی‌شنوم کیانی و افشار چه می‌گویند. همینقدر می‌فهمم که هنوز دیالوگ اول تمام نشده که مقدم کات و دستور برداشت دوباره می‌دهد. بعد از چند دور برداشت، ظاهرا چیز راضی‌کننده‌ای برای مقدم درنیامده و به همین سبب هم هست که می‌گوید «اگه آمادگی ندارید، این پلان رو فردا بگیریم.» با این حال دوباره پشت مانیتور می‌نشیند و با شوخی‌های خاص خودش سعی می‌کند جو پشت صحنه آرام و به دور از خستگی باشد. این برداشت آخر ظاهرا از نظر کارگردان راضی‌کننده است.

اما گویا صدابردار صدای زایدی در گوشی‌اش شنیده که از مقدم می‌خواهد دوباره تصویربرداری شود. سیامک نیازی از پشت مانیتور بلند می‌شود و به اتاق کناری می‌رود. شخصا از گروهی که کم‌کم در حال حاضر کردن ناهار هستند، می‌خواهد بیشتر از قبل سکوت را رعایت کنند و دوباره با صدای مقدم که «خانم افشار باید بره سر کار دیگه، زودتر بیا» روی صندلی‌اش می‌نشیند. این صحنه دوباره گرفته می‌شود و این بار از هر نظر راضی‌کننده است.

چک‌ها پرداخت می شود
فرزین فتحی که عضو گروه کارگردانی سریال است، بسرعت پله‌ها را دوتا یکی می‌کند و بالا می‌آید. گروه دوم در خیابان آماده شده‌اند و او آمده تا بازیگران را ببرد، صبا کمالی و روناک یونسی که چهره و لباسشان به طور کلی با چیزی که صبح آمده بودند، فرق کرده، ساختمان را ترک می‌کنند و می‌روند.
به اتاق که برمی‌گردم، جانشین تولید هنوز در حال رایزنی با هلال‌احمر است و گاهی که بازیگری به اتاق می‌آید، یک چک هم به آنها می‌دهد؛ چکی که مبلغش را فقط خودش می‌داند و بازیگر. کنارش می‌نشینم، او هم ظاهرا تا حالا که ساعت حدود 12 است، روز پرکاری را گذرانده است. از او درباره نحوه همکاری ارگان‌های مختلف می‌پرسم، همان چیزی که از صبح تا به حال نیمی از وقتش را گرفته است. حاتمی می‌گوید: نسبتا خیلی خوب نیست؛ چون بعضی‌ها خوب همکاری کرده‌اند بعضی‌ها هم نه! اما در کل قابل قبول است.
او درباره روند تولید کار هم می‌گوید: از روز هفتم دیماه پیش تولید کار آغاز شد و 27 اسفند هم بود که کار را کلید زدیم و امیدواریم از حدود 25 خرداد پخش آن به صورت یک شب در میان از شبکه 3 شروع شود.
او با اشاره به این‌که روزبه‌روز به ایام پخش کار نزدیک می‌شود، می‌گوید: خوشبختانه هنوز به فشرده کاری‌های معمول سریال‌های شبانه نخورده‌ایم؛ ولی بعید نیست که در آینده به این مشکل هم بربخوریم.

از کنار حاتمی که معلوم است بشدت سرش شلوغ است، بلند می‌شوم و به دیوار نگاه می‌کنم، بین انبوه عکس‌ها، 3 نفر که عکسشان در مرکزیت قرار دارد، ناخودآگاه جلب توجه می‌کند. به ترتیب از راست به چپ محمدرضا شفیعی تهیه‌کننده، سیروس مقدم کارگردان و سعید نعمت‌الله نویسنده، هنوز در فکر این عکس آخری بودم که حاتمی کسی را نشانم می‌دهد.

با کفش وارد خانه من نشوید!
سعید نعمت‌الله با شمایل کمی متفاوت‌تر از عکسش وارد می‌شود. از صبح نشناخته بودمش وگرنه از همان اول اینجا بوده. ازش می‌خواهم چند دقیقه را با هم صحبت کنیم. روی صندلی پلاستیکی کنار من می‌نشیند و شروع می‌کند: اول که بگویم اسم سریال را به «آشفتگی» نشناسید؛ چون قطعا عوض می‌شود.
او درباره شکل‌گیری طرح این سریال می‌گوید: ایده اولیه از یک طرح کوتاه که توسط تهیه‌کننده نوشته شد، شروع شد؛ یک طرح کوتاه برای یک باکس خیلی کوتاه و محدودتر از اینی که هست.
او اضافه می‌کند: وقتی شروع کردم به نوشتن فیلمنامه، دیدم طرح استعداد این را دارد که گسترده‌تر شود؛ چراکه جنس آدم‌هایی که در آن هست، همین افرادی هستند که ما هر روز دوروبر خود می‌بینیم، غیر از اینها یکسری شخصیت‌ها در ذهن خودمان شکل دادیم و سرانجام فیلمنامه را در 52 قسمت آماده کردیم.

او درباره این‌که چه کاری کرده که سریال به ورطه تکرار دیگر ملودرام‌های خانوادگی نیفتد نیز می‌گوید: به هر حال به تعداد هر خانواده ایرانی، یک داستان است. پس هیچ دلیلی ندارد که قصه‌ها شبیه به هم باشند یا خیلی متفاوت از یکدیگر.
نعمت‌الله اضافه می‌کند: تنها 15 سال ابتدای تولد سینما، داستان‌ها باهم متفاوت بود. بعد از آن تقریبا داستان‌ها مثل هم است و فقط نوع نگاه‌ها فرق می‌کند. ما هم در این کار سعی کردیم کاملا به‌روز باشیم؛ یعنی مردمی را ببینیم که درگیر سهمیه‌بندی بنزین هستند یا درگیر مسائل اقتصادی.
او با اشاره به این‌که آشنایی‌هایی داشته تا دچار ممیزی‌های سیما نشود، صحبتش را ادامه می‌دهد: من واقعا چیزی به اسم ممیزی در صداوسیما نمی‌بینم. شما ببینید وقتی به عنوان مهمان به خانه من می‌آیید، باید تابع قوانین من باشید. شما نمی‌توانید با کفش وارد خانه من شوید. من هم وقتی با تلویزیون کار می‌کنم، قوانینش را می‌شناسم و خودم را موظف می‌کنم که تابع قوانین آنها باشم و این اسمش ممیزی نیست.

بازیگران رنگی
محمد عمرانی که به عنوان یکی از بازیگران پیشکسوت سریال شناخته می‌شود هم میانه مصاحبه ما از راه رسید. برنامه‌ریز هنوز مشغول کارش است و منشی صحنه این طرف دنبال یک فیلمنامه می‌گردد تا برای گروه سنگ‌چاپ بفرستد. گویا بازیگران جا گذاشته‌اند. به قول سیروس مقدم «از بس این فیلمنامه سنگینه، کسی با خودش نمی‌بره»! این را می‌گوید و دوباره به اتاق تصویربرداری برمی‌گردد. عجله‌ای که از صبح داشته تا آناهیتا افشار به فیلمبرداری کار صدرعاملی هم برسد، حالا فروکش کرده است؛ اما همچنان گاهی به ساعتش نگاه می‌کند و می‌خواهد کار زودتر انجام شود. قرار است کیانی و افشار روی دیوار سفید اتاق نقاشی کنند و قرار است گاهی به شوخی رنگی روی صورت هم بکشند. از پشت مانیتور، این طرف می‌آیم تا عکس‌های روی اتاق گریم را ببینم؛ آتیلا پسیانی، پوریا پورسرخ، شهرام عبدلی، عاطفه نوری و بقیه بازیگرانی که الان اینجا هستند و نیستند، عکسشان هست. کنار اسمشان هم که زیر عکس‌های نیمرخشان نوشته شده نام کاراکتری که بازی می‌کنند هم هست؛ «کاوه»، «سارا»، «خجسته»، «شایسته»، «فاطمه» و خیلی‌های دیگر. در همین حین صدای «کات» سیروس مقدم می‌آید؛ کاتی که حتما بعد از چند بار تمرین و چند برداشت داده شده. کیانی که از اتاق بیرون می‌آید، کمی خنده‌دار شده، با آن رنگ گواش‌هایی که روی صورتش مالیده و البته همین‌طور افشار.

مقدم در رابطه با تجربه همکاری سعید نعمت‌الله می‌گوید: این دومین همکاری من با اوست. نوشته‌های او چند ویژگی دارد؛ اول این‌که کم‌گو و مفیدگو است، جنس و لحن دیالوگ‌نویسی روانی دارد و بشدت فرهنگ مردمی و لایه‌های پایین اجتماع را خوب می‌شناسد.
او پیش‌بینی‌اش از جذب مخاطب این سریال را این طور بیان می‌کند: ما فیلمنامه‌ای داریم که قصه خیلی خوب و تعلیق‌های مناسبی دارد و از یک گروه بازیگری حرفه‌ای و محبوب برخوردار است. ضمن این‌که سر و شکل کار را جذاب می‌بندم تا مردم با تصاویر تازه‌تری روبه‌رو شوند.
او درباره پروسه انتخاب بازیگران این مجموعه می‌گوید: به هر حال چون از روز اول نگارش فیلمنامه در جریان داستان بودم، طبیعتا افراد خاصی از ذهن من می‌گذرند. با این حال افرادی که جلوی دوربین خواهید دید، حاصل یک همفکری گروهی است که عمدتا هم با موافقت همه انتخاب شده‌اند و بیشتر همان‌هایی هستند که گزینه اولمان بودند.

آشفتگی بعد از «آشفتگی»
از مقدم که خداحافظی می‌کنم، زودتر از او اتاق را ترک می‌کنم و به اتاق دیگر می‌روم، همه دور یک میز طویل نشسته‌اند و ناهار می‌خورند. با همه خداحافظی می‌کنم و پله‌های حیاط را که حالا از باران خیس شده‌اند پایین می‌آیم. حالا که کاغذهایم خیس شده یک ماشین که گویا مال گروه فیلمبرداری است، با سرعت از کنارم رد می‌شود و تا زیر زانویم از آب، خیس می‌شود. حقیقتا که من هم آشفته شدم.

 

 

 

 آتیلا پسیانی, اسماعیل سلطانیان, حشمت آرمیده, رستگاران, روناک یونسی, زهره صفوی, سریال رستگاران, شهرام عبدلی, شهربانو موسوی, صبا کمالی, عباس امیری, عباس غزالی, عکسهای لیندا کیانی در سریال رستگاران, عکسهای پوریا پورسرخ در سریال رستگاران, لیندا کیانی, محمد حسین عمرانی, ملیحه نیکجومند, پوریا پورسرخ